• وبلاگ : صبور: بچه قمي اينجا هس ؟
  • يادداشت : دوس داشتن رو بياموزيم..........................
  • نظرات : 8 خصوصي ، 18 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    ممنون از حضور شما و ممنون از لطفتون

    هنگامي که اندوه من به دنيا امد از او پرستاري کردم و با مهر و ملاطفت نگاهش داشتم
    اندوه من مانند همه چيزهاي زنده بالا گرفت و نيرومند و زيبا شد و سرشار از شادي هاي شگرف
    من و اندوهم به يکديگر مهر مي ورزيم و جهان گرداگردمان را هم دوست مي داشتيم زيرا که اندوه دل مهرباني داشت
    و دل من از اندوه مهربان شده بود هرگاه من واندوهم با هم سخن مي گفتيم روزهامان پرواز مي کردند و شب هامان آکنده از رويا بودند
    زيرا که اندوه زبان گويايي داشت و زبان من هم از اندوه گويا شده بود
    هرگاه من و اندوهم با هم آواز مي خوانديم همسايگان ما کنار پنجره هاشان مي نشستند و گوش مي دادند
    زيرا که آوازهاي ما مانند دريا ژرف بود و اهنگ هامان پر از يادهاي شگفت
    هرگاه من و اندوهم با هم راه مي رفتيم مردمان مارا با چشمان مهربان مي نگريستند و با کلمات بسيار شيرين با هم نجوا
    مي کردند بودند کساني که از ديدن ما غبطه مي خوردند زيرا که اندوه چيز گرانمايه اي بود و من از داشتن او سرافراز بودم
    ولي اندوه من مرد چنان که همه چيزهايي زنده مي ميرند و من تنها مانده ام که باخود سخن بگويم و با خود بينديشم
    اکنون هرگاه سخن مي گويم سخنانم به گوشم سنگين مي آيند هرگاه آواز مي خوانم همسايگانم براي شنيدن نمي آيند .
    هرگاه هم در کوچه راه مي روم کسي به من نگاه نمي کند. فقط در خواب صداهايي مي شنوم که با دلسوزي مي گويندببينيد اين خفته همان کسي ست که اندوهش مرده است

    جبران خليل جبران

    پاسخ

    سلام نازنين خانم ........... ممنون از نگاهتون ............ مطلبتم مثل هميشه پر معنا ست ............ ممنون از حضورت تو وبلاگ.......... ارزومند ارزوهات